انجمن هنری ترنم، طی یک کنسرت با شکوهی  رسما اعلان موجودیت کرد

گزارش از: تجلیل

عکس از: طاهر

     امروز یکشنبه تاریخ 18/3/2012م، انجمن هنری ترنم موجودیتش را در میان سایر انجمن های فعال در شهر کویته طی کنسرت با شکوه فرهنگی و هنری اعلان نمود. این انجمن که تازه در کنار سایر انجمن ها آغاز به فعالیت نموده است، با استقبال گرم و پرشورمردم روبرو شد.

     کنسرت توسط یکتن از فرهنگیان شناخته شده و فعال در بخشهای مختلف فرهنگی محترم نسیم جاوید گردانندگی می گردید. حضور نسیم جاوید روحیه ی عالی را به جوانان فرهنگی بخشیده بود و وی همچنان از تمام فرهنگیان خواستند که همه دست به دست هم داده و فعالیت شان را گسترده تر و منظم تر به پیش ببرند.

     در افتتاح این انجمن شخصیت های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری و مدیران مکاتب و استادان شرکت ورزیده بودند که هر کدام از این فعالان عرصه های مختلف به نوبه خود حمایت و پشتبانی خود را از انجمن هنری ترنم اعلان نمودند و از مردم خواستند، که هنرمندان و جوانان شان را مورد حمایت و پشتبانی مالی و معنوی قرار بدهند تا جوانان به شکل خوبتر برنامه هایشان را به پیش ببرند.

     آغاز کنسرت توسط آهنگ زیبای داود سرخوش و هنرنمایی دانش آموزان لیسه عالی رابعه بلخی شد. شور و هیجان حاضرین در تالار به جذابیت و زیبای محفل بیشتر افزوده بود. سپس سخی جهانگیر به عنوان رییس انجمن هنری ترنم در جایگاه حضور به هم رسانیده و در ضمن تبریک سال نو، حاضرین در تالار را خوش آمدید گفت و با یک نگاه کلی و گذرا راجع به پیشینه هنر در جامعه هزاره روشنی انداخته و از شاهکار های بزرگ هنری هزاره ها چون شمامه و صلصال یاد آوری نمود و افزود که این شاهکارهای هنری و تاریخی بیانگر استعداد هنری مردم ما است که توسط یکعده از کوردلان تاریخ به نابودی کشانیده شد. و همچنان از هنرمند محبوب هزاره شهید سرور سرخوش نیز یاد اوری نموده و افزود که وی کسی بود که گامش را در عرصه هنر موسیقی هزارگی برداشت و کارهای بزرگ وارزنده ای را نیز به ثمر رسانید که متاسفانه توسط یکعده از متعصبین به شهادت رسید. سرور سرخوش نه تنها که یک هنرمند بود بلکه حنجره بزرگ برای فریاد دردها بود که در طول تاریخ  بر مردمش روا داشته شده ولی متاسفانه صدایش را تا ابد در گلو خاموش ساختند .

     صدر تاجران بلوچستان، که به حیث مهمان ویژه دعوت شده بود، باحضورش در جایگاه انجمن هنری را با تشویقهای مادی ومعنوی شان حمایت نموده و افزود که همانطوری که یک دوکتور و معلم درجامعه لازمی و ضروری می باشد هنرمند نیز لازمی و ضروری بوده که با حمایت مردم میتواند مسوولیت را که بر عهده آنها سپرده شده به وجه احسن به پیش ببرند. همچنان افزود که دمبوره نه تنها که یک آله خوبی موسیقی هست بلکه بیانگر هویت فرهنگی و تاریخی مردم ما نیز می باشد  که از مدت ها به این سو درمیان هزاره ها نواخته شده و می شود.

     در ادامه احمدعلی کهزاد جنرال سکرتری حزب هزاره دموکراتیک، که به عنوان صدر مجلس در محفل دعوت شده بودند، در جایگاه حضور یافت و از انجمن هنری ترنم اعلام حمایت نموده و از مردم خواست که جوانان شان را در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری حمایت نمایند؛ زیرا هنر جزی لاینفک زندگی بشر بوده که بیانگر دردهای و امیال انسانها می باشد که به شکلهای مختلف تبارز می کند.

     بعد کنسرت توسط آهنگ زیبای که توسط طالب مظفری اجرا شد، ادامه یافت و زینب ترنم با خوانش مقاله اش راجع به هنر و دیدگاه دانشمندان درباره هنر روشنی انداخت که مورد استقبال گرم حاضرین در تالار قرار گرفت.

صفدر سروش که خود عضوی برجسته ی این انجمن می باشد با دمبوره دست داشته اش با آهنگ زیبای

"زیبا هزارستو یه او ملک آتیگویه

سرفخر ازمونویه یک راه برویم هزاره جات درد های موپک درمویه

دردهای موپک درمویه"

و آهنگ زیبای دیگری را که به پیش واز و استقبال از سال نو خورشید ی و بهار نوروزی تهیه نموده بود، خدمت حاضرین تقدیم نموده و نوروز شان را تبریک گفت و هنرمندان جوان دیگر هر یک آقایان نصرالله شریفی، رضا سرخوش، ضیا سلطانی، عارف شاداب و سخی یوسفی که هر کدام عضو انجمن فرهنگی ترنم می باشند، ادامه محفل راهمچنان گرم و پر شور نگهداشتند.

     درقسمت بعدی این کنسرت فرهنگی و هنری از شاعران شناخته شده و مطرح جامعه هزاره کویته دعوت به عمل آوردند که شعرهای زیبای شان را به خوانش بگیرند. حضور عزیز فیاض وخوانش شعرهای زیبایش این محفل را زیباتر و رنگین تر ساخت و این شاعر جوان و با استعداد باخوانش شعر نوروز:

"موگیه نوروز امد نوروز کجایه

نوروز هر روز دغم خو مبتلایه

پارسال پنج ماه بود درسنگ سفید

امسال شش ماه موشه تلی سیاه یه"

مورد تشویق و تمجید بیش از حد حاضرین قرار گرفت و همچنان قادر نایل شعرهایش را که با لهجه هزارگی نوشته شده بود به خوانش گرفت و بعد از وی شاعر دیگری به نام نبی حجازی شعرهای زیباش را به لهجه هزارگی و زبان دری به خوانش گرفت که مورد استقبال گرم مردم قرار گرفت.

    در قسمت بعدی محترم سخی جهانگیر در جایگاه حاضرشده و از تمام مهانان حاضر قدردانی و تشکری نموده و این احساسش را در تار وپود موسیقی گنجانیده بود که با اجرای آهنگهای زیبایش بیشتر مهمانان را پذیرایی نمود و اختتام محفل را بدست دو هنرمند مستعید وجوان که از مهاجرت برگشته اند، سپرد.   موسی منجی و شبانه منجی که با حضور شان بر شکوه هر چه بیشتر این کنسرت افزوده بودند، بعد از عرض تبریک سال نو و تاسیس انجمن هنری با اجرای آهنگ های زیبای شان برنامه را اختتام بخشیدند.

کنسرت به روایت تصویر

 

 

 

 

مصاحبه ای با یکی از هنرمندان محبوب مردم ما "صفدر سروش"

    برای دوست داران دمبوره نام صفدر سروش، یکی از آوازخوانان فولکلوریک مردم ما آشناست. محترم سروش از سالها بدینسو است که با نواختن دمبوره و آوازخوانی هایش غم و اندوه را از دل های مردم ما زدوده و انگیزه اتحاد و همبستگی را به جوانان تزریق می نماید. وبلاگ کویته مصاحبه ای را با وی انجام داده است، که اینک خدمت خوانندگان گرامی تقدیم است.

کویته بلاگفا: سروش گرامی لطفا در مورد خودتان برای خوانندگان گرامی کویته بلاگفا معلومات ارایه کنید.

صفدر سروش: اسمم صفدر سروش، متولد 1340 ه ش، در ولایت دایکندی – ولسوالی خدیر قریه سنگچلگ و سومین فرزند فامیل ام می باشم.

کویته بلاگفا: از چه زمانی به هنر رو آوردید؟

صفدر سروش: پدرم مرحومم خود دمبوره نواز بود، لهذا میتوان گفت که من با دمبوره بزرگ شده ام. اما به طور رسمی در نوجوانی به این هنر بیشتر علاقه مند شده و به تمرین آن پرداختم.

کویته بلاگفا: سروش گرامی میتوانید از خاطره های شیرین و تلخ زندگی هنری تان با ما بگویید.

صفدر سروش: در زندگی هنری ام خاطره های زیادی دارم. خاطره های تلخ من این است که من دمبوره را در یک شرایط بد و تاریک آموختم، هرگز چندین بار شکسته شدن دمبوره ام را توسط آخوند های تنگ نظر نمیتوانم فراموش کنم. اما خاطره های شیرینم این است، که در مواقع اجراات هنری ام در کنسرت ها و محافل مورد تشویق و تقدیر علاقه مندان هنر قرار می گیرم.

کویته بلاگفا: احساس تان در مورد دمبوره چیست؟

ص. سروش: دمبوره یک آله موسیقی دلنواز و با پیشنه تاریخی است، لهذا نواختن آن در ضمن علاقه به هنر، نمایانگر عشق به هنر و فرهنگ پر بار ماست. من در یک جمله دمبوره را عاشقانه دوست دارم و آنرا مینوازم.

کویته بلاگفا: سروش گرامی آیا گفته می توانید که در مدت چند وقت نواختن دمبوره را یاد گرفتید.

صفدر سروش: تقریبا در مدت پنج سال توانستم که با دمبوره کمی آشنایی پیدا کنم، اما اینک هم مطمین به درست نواختن آن نیستم. چون هنر موسیقی همچون بحر بی پایان است که انتها ندارد...

کویته بلاگفا: اولین آهنگی را که اجرا کردید، کدام آهنگ است و تا هم اینک چند البم دارید.

صفدر سروش: اولین آهنگم به نام "خالق شهید" است که در هال تنظیم نسل نو هزاره مغل اجرا کردم. و بعد از آن آهنگ های زیادی را اجرا نموده ام که در مجموع تا هم اینک سه البم هنری به نام های. 1. آواز کوهستان 2. برار مسافر 3. منجی، دارم.

کویته بلاگفا: خواندن کدام آهنگ ها را بیشتر دوست دارید.

صفدر سروش: آهنگ های هزاره گی.

کویته بلاگفا: کدام آهنگ های تان بیشتر مورد علاقه شنوندگان قرار گرفته است.

صفدر سروش: از جمله آهنگهایم "برار مسافر"، "هزاره که شدی شیعه و سنی نداره" بیشتر از دیگران اش مورد پسند علاقه مندانم قرار گرفت.

کویته بلاگفا: آیا در راستای فعالیت های هنری تان با شما کسی همکاری مالی کرده است.

صفدر سروش: بلی یک تعداد از دوستان همرایم همکاری کرده اند، که من در اینجا از آنها تشکری می کنم.

کویته بلاگفا: آیا علاقه مند به ادامه فعالیت هنری هستید.

صفدر سروش: بلی و بدون شک حدالمقدور تلاش می کنم، تا در این راستا حرکت خود را ادامه بدهم.

کویته بلاگفا: سروش گرامی آیا هنر موسیقی، از طرف مردم ما مورد تشویق قرار می گیرد.

صفدر سروش: در این مورد باید بگویم، که اولا در افغانستان تشویق هنرمندان خیلی کم است و فرهنگ تشویق نسبت به هنرمندان را ندارند. و دوما خصوصا مردم خودم در این مورد متاسفانه بیشتر بی تفاوت اند.

کویته بلاگفا: سروش گرامی بدون شک دمبوره جایگاه خاص تاریخی اش را در فرهنگ مردم ما دارد، می خواهم بپرسم که دید مردم ما در مورد حفظ و ارتقای این هنر به نظر شما چیست؟

صفدر سروش: آلات موسیقی فلکلوریک هزاره گی از قبیل دمبوره، غیچک، سرنی و چنگ بسیار سابقه طولانی تاریخی دارد. اما متاسفانه کسی در غنا بخشیدن آنها تلاش جدی به خرچ نداده است و اینک نیز بی تفاوت اند. و اگر این بی تفاوتی ادامه پیدا کند، می ترسم از آن روزی که این آلات موسیقی فقط نام شان در بعضی کتابهای تاریخ گرفته شود.

کویته بلاگفا: سروش گرامی شما یکی از هنرمندان سابقه دار مردم ما می باشید، پیام شخصی خودتان برای آنعده از دوستانی که جدیدا وارد عرصه هنر می شوند، چیست؟

صفدر سروش: پیامم اینست که جوانان عزیزی که تازه به هنر موسیقی رو می آورند، باید توجه کنند که اصالت هنر را حفظ نموده و ناپخته با خواندن آهنگ های مبتذل که سبب سر افگندگی مردم ما شوند، به میدان نیایند. بجای آن اندکی بیشتر زحمت کشیده و با دست آورد های هنری عالی و آموزنده در عرصه موسیقی پا بگذارند.

کویته بلاگفا: سروش گرامی در آخر اگر کدام گفتنی دیگری داشته باشید.

صفدر سروش: با تشکر فراوان از کویته بلاگفا که فرصت گفتگو با علاقه مندانم را برایم مساعد ساخت. امیدوارم که چنین فعالیت های ارزشمند شانرا همیشه ادامه داده و با هنرمندان دیگر نیز چنین مصاحبه های را انجام دهند، تا زمینه معرفی شدن هنرمندان هرچه بیشتر مساعد گردد.

کویته بلاگفا: سروش گرامی با تشکر فراوان از شما که وقت تانرا در اختیار ما گذاشتید.

                                                         ---------------------

                       دوستان عزیز، آهنگهای آقای سروش  و دیگر هنرمندان را می توانید

از طریق لینک زیر بشنوید

هزاره ویدیو

غرب باید با طالبان، برای ختم جنگ در افغانستان به توافق برسد

نوشته: احمد رشید

مترجم: اسحق انیس

منبع: فایننشیال تایمز 03/12/2012

در میان نیروی های 150000هزار نفری ناتو و امریکایی در افغانستان، کشتار 16نفر غیر نظامی به شمول نه طفل توسط یکی از نظامی های امریکایی، لزوما به معنی این نیست که اخلاق و انظباط تمام نیرو های این دو گروه در افغانستان، در حال نزول است. اگرچند وقتی تصویری طغیان های حادثات اخیر پهلوی هم قرار داده شود-سوختاندن نسخه های قرآن توسط نیروهای امریکایی، ویدیوی که نشان می دهد نیروهای امریکایی بر اجساد طالبان می شاشد و کشتار غیر نظامی ها در حین حملات نیروهای امریکایی بر طالبان- نشان دهنده حالت بسیار وخیم است. در این هیچ شکی نیست که موجودیت نیروهای غربی در افغانستان با یک بحران شدیدی بی اعتمادی در کشورهای اسلامی و همچنان کشورهای خودشان،روبرو خواهد شد.

جنگ که از سال 1979 تا به حال در افغانستان ادامه دارد سبب گردیده است که افغانها از جنگ خسته شود ؛ جنگ که آغازش قبل از تولد اکثر نیروهای امریکایی بود که فعلا در افغانستان است. اکثر افغان ها با استدلال تقریبا یک دهه ای طالبان موافقت دارد: موجودیت غربی ها در افغانستان جنگ را به درازا می کشاند و بدبختی ها و خونریزی های بیشتری به بار می آورد. کشتارصدها غیر نظامی در نقاط مختلف کشور در سال جاری، حالا با کشته شدن نه طفل توسط یک نظامی امریکایی، تقریبا به فراموشی سپرده شده است.

بر علاوه اینکه افغان ها با یک حکومت فاسد و بی کفایت روبروست، آنها پیشرفت قابل ملاحظه را در کشور نمی بینند .پروسه کذایی وحدت ملی با سکته مواجه است، مسله های ساده قضایی و فرمان روایی قانون کمتر مد نظر گرفته می شود و یک سوم کل جمعیت از سوی تغذیه رنج می برند. مردم نه تنها امریکا را بلکه به همان اندازه کرزی و اطرافیان اش را هم متهم به دادن مشوره های متناقض و نادرست می نماید که باعث شده است کرزی نتواند یک موضع متعادل و محکم را در مسایل سیاسی اختیار نماید.

میل اقای کرزی برای گفتگو در مورد استراتژی مشترک با امریکایی ها، بیش از پیش به مسله غیر قابل قبول برای افغان ها تبدیل شده است. در عین زمان کرزی تمایل دارد با طالبان صلح نماید که طالبان هیچ نوع رغبت در پیمان با واشنگتن نشان نمی دهد. مساله دیگری که کرزی به عدم درک درست ان معترف است، این است که آیا موجودیت دراز مدت امریکایی ها بهتر است یا صلح با طالبان که این دو همزمان ممکن نیست.

به طور واضح امریکا هم از دو جنگ-عراق و افغانستان- خسته شده است که جنگ دومی از طویل مدت ترین جنگ در تاریخ امریکا به شمار می رود. افسران ونظامیان-در هر دو کشور- ماموریت چندین دوره ای را انجام داده است که در دوران جنگ آنها به نوع با مخالفت خانواده های شان هم مواجه شده است. و همچنین جنگ های عراق و افغانستان دست آوردی را که واشنگتن آرزوی آنرا داشت، نداشته است. اسامه بن لادن شاید مرده باشد اما باورهای القاعده در بسیاری از کشور های دیگر مخصوصا بعد از 2001، ریشه دوانیده است. در حالیکه طالبان ثابت کرده است که بیشتر از آن چه که نیروهای غربی در طی این چند سال تصورش را می کردند، تواناست.

در عین حال افسر ارشد نیرو های امریکایی در طی سخنرانی در واشنگتن بر این تاکید کرد که هنوز بعضی از دست آورد های ممکن در افغانستان وجود داشت اگر اوباما بسیاری از نظامی ها را از افغانستان بیرون نمی کرد و همچنین گانگریس به پرداخت بودجه اش برای این کار، ادامه می داد. جنرالان امریکایی بیشترین تلاش اش را کرده است که از خرابی های که بر اثر تلاش پیرامون گفتگو با طالبان توسط دیپارتمنت امور خارجی مطرح شده است، جلو گیری کند. در حال حاضر اکثر جمهوری خواهان، آنهایکه گزینه نظامی را پشنهاد می کردند و اوباما را برای پشنهاد طرح مصالحه با طالبان متهم می کردند، در سر در گمی قرار دارد که چگونه در افغانستان باید عمل شود.

بعد از طغیان های حادثات اخیر سال جاری، برای واشنگتن دگر جای شکی باقی نیست که برای پایان دادن هر چه زودتر جنگ با طالبان تنها راه باقی مانده، توافق صلح آمیز با طالبان است. اوباما باید پیرامون این استراتژی اش بیاندیشد؛ از یک طرف باید یک عقب نشینی منظم داشته باشد و از طرف دیگر به افغانها این زمینه را مساعد کند که به جنگ خاتمه دهد. تقسیم قدرت با طالبان که ظاهرا به امری اجتناب نا پذیر تبدیل شده است و توافق با کشورهای همسایه برای محدود کردن مداخله آنها، تنها راه حل است.

در سال 1989 این امریکا و پاکستان بودند که راه حل سیاسی رابرای خاتمه جنگ در افغانستان رد کردند. به خاطریکه اینها نه تنها رفتن شوروی، بلکه پایان افغانستان تحت حمایه ای شوروی به رهبری نجیب الله را نیز، می خواستند. که ماندن سه ساله او در قدرت با جنگ داخلی پایان یافت. امریکا نمی تواند دوباره افغانستان را با جنگ داخلی رها کند؛ جنگ که افغانی ها به ارث برده است. امریکا و ناتو باید در جستجوی راه حلی برای پایان جنگ در افغانستان باشد قبل از اینکه نیرو هایشان را از افغانستان بیرون کنند. با وجود کشتار فجیع اطفال معصوم، هنوز این امکان وجود دارد، اگر راه های معقول سیاسی اتخاذ گردد.

آنجا که خر هویتش را گم می کند

نوشته:  رهگذر

بیهوده فکرت را حراج نکن. این جمله ی بود که گاه گداری ذهنم را مشغول می کرد. ولی دقیقا نمیدانستم که چه مفهوم دارد. لحظه ها رویش تمرکز می کردم تا از ته و درونش مفهومی بکشم. اما ذهن پراگنده و گیجه ام هیچ وقت نتوانست چیز و چیزکی روی دستم بگذارد. هرنوع تفکر در حین تمرکز کردن تمرکز زدای می شد و مرا به نیست آبادهای می کشاند که نه سرداشت و نه ته. درجریان ده دقیقه تفکر از دها موضوع نا شناخته و گنگ سرک می کشیدم. گاهی ریس بودم، گاهی پولیس، گاهی تجار و گاهی ملا. وقتی بخود می آمدم، می دیدم که همان جُولی زیر جُولم و بس. آخرش پوزخندی نثارمی کردم که این هم شد یک فکر حسابی! نمی دانستم که خیال پلو و تفکر باهم از زمین تا پشت بام فرق دارد.

به مبایلم پناه می گرفتم تا برای دوستانم اس ام اس کنم. اس ام اس ها خسته کن و تکراری شده بود. نتیجه اش چند تا چرند و پرندی بود که تقدیم هم می کردیم و در نهایت خداحافظی.

روزها از پی هم به شب و شبها به روز، مثل همیشه تکرار مکررات. فقط ما بودیم که در زمان حل و هضم می شدیم و فکر می کردیم که زمان می گذرد.

شبی یاد دارم که خوب نخفته بودم ولی صبح زود وقتی با سرگیچ و چشمان خواب آلود از بستر غفلت بلند شدم کورکی کورکی مبایلم را یافتم وقتی تکمه اش را فشار دادم اس ام اس یکی از دوستانم آمده بود فکر کردم چیزی غیر ازصبح بخیر را نمی توان در آن یافت. وقتی بازش کردم.

(( میگن روزی خروس، سگ و خر تصمیم گرفتند افغانستان را ترک کنند. شتری که تازه از خار جویدن فارغ بال شده بود. با خود زمزمه می کرد که:

             " دا زموژ با با وطن       دا زمــــوژ دادا وطن"

             " دا زموژ مو زان دی     دا افغانستــــان دی"                                

  آنها را دید. پرسید بیادرا خی کجا می رید؟ بشینید وطنه جور کنیم، آخه تاکی ایتو بدبختی بکشیم. خروس گردنش را کج وویج کرده گفت لالا جان مه نه می فامم که ای مردم ده آذان کی نماز می خوانن. شبکه های تلویزیونی یک وقت آذان می تن مسجدهای غرب کابل یک وقت و شرق کابل یک وقتی دیگه مه هرچه کوشیدم نتوانستم که خود را با قانون آنها برابر کنم. اگه وقت آذان دادم هم توهین شدم اگه ناوقت بانگ کشیدم هم. یکی گاو گم آذان میته و دگری نزدیک غروب  حتا چند دقیقه پیش از طلوع آفتاب هم آذان شنیده ام. ازبس که سر بیرو شده بودم هیچ نه می فامیدوم که چه کنم باز فکر کدوم که اعتراض کنم شاید اصلاحات بیایه ناگهان تجربه ی تکانم داد که اگه اعتراض کنم  مرا کافر می خوانن پس بهتر است که تلتک ملتکم را جم کده  جای دیگه بوروم. بقول کلان ها، از گپ بدل کدن کوچه بدل کدن خوبتره.

وقتی نوبت به خر رسید با یک کوربله مفصل وعرعر جانانه خودش را راست کده گفت شتر بیادر توکه از صحرا می آیی ازهمه چیز بی خبر استی هر جا که دلت شد می خوابی و می چری یا با زور یا با رضا. سرفراز و گردن دراز، هم زمین و جایداد داری و هم هیکل و قواره. خلاصه دستت بدهنت می رسه.

راستش مه هویت و شخصیت خو ده، ده ای کشور گم کدوم مه نه می فامم مه خر استم یا دولت خر است و یا هم پارلمان. روزی تلویزیون را روشن کدوم یکی گفت اینجا پارلمان نیست، طویله است. تأسف خوردم که مه چرا اونجا نیستم. وقتی بوتل پرانی و مشت و لگد زدن هار دیدم خدا را شکرکدوم که ده طویلة الاپارلمان نماینده نیستم وگه نه یک بوتل آب معدنی ده فرق مبارکم نثار می شد. و زمانیکه می دیدم در اوقات رسمی نصف پارلمان خالی و نصف دیگر غرق خور و پوفند. می گفتم شاید تازه پشتاره و یا بارهیضم را زمین گذاشته اند و دیگه رفقایشان تا هنوز نرسیده اند. پسان می فامیدم که امروز آجندا نداشتند که بحث کنند. از بی برنامگی آنها ایرو بیرو شده بودم. ازخجالتی به طرف همسایه های خود دیده نمی تانستم. ووقتی به همنوعانم می دیدم گاری می کشند و یا پنج تا  شش تا بوشکه آب را بطرف کوه ها خِرخِر کنان می کشند. افتخار خر بودنم بمن احساس امیدواری می داد که واقعا خران اصیل و نجیبی هستند که صادقانه آب می کشند و یا کاری دیگه می کنند تا کودکی از تشنگی و گرسنگی نمیره. وقتی تذکره ام را دیدم که تمام مشخصاتم نوشته است ولی باز فکر خریتم گل کرد، این سوال درذهنم آمد که وقتی من خرم چرا دیگران نامم را به غضب گرفته اند، آیا حلال و حرام سر اینها می شه یا نه؟ خر منم ولی خریت دگران بیشتر از من. برای تسلی خاطر گفتم که اونها خران مدرن و سیاسی اند ولی من خر طبیعی، پس چطور می تانم خودم را با اونا مقایسه کنم قِرطی نا امیدانه زدم و بعد یگ گوشم را زیر و گوش دیگرم را بالایم انداخته  شب را با چورت سحر کردم و به این نتیجه دست یافتم که  شنیده ها را ناشنیده گرفته کشور را به برادر بزرگها واگذار کنم.

 سگ بیچاره کمی دُم مجبوریت تکان داده نگاهی غم آلود بطرف خر و خروس انداخت، اشک حسرت و جدای صدایش را برید. سرش روی پای خر گذاشت هیق هیق گریه کرده می گفت: وقتی پاسبانی و حراست بعهده من بود نه گرگی بود و نه شغالی و نه روباهی که با مکر و فریب مرا اغفال کند. نه شبانه مولوی زینت الریش بود و نه روزانه مایکل بی ریش، همه چیز سر جایش بود و هر کسی بکارش مصروف و مشغول. من فقط به وظیفه ام به عنوان یک مسـولیت فکر می کردم نه به عنوان یک امتیاز. این جمله "وطن در رهت جان نثارم"  بر قوت قلبم می افزود سرما و گرما نه می گفتم مدام کشیک می دادم همیشه از چشمان. گوشها و حس بویایی ام استفاده می کردم. تا اتفاقی پیش نیاید. غذایم ته مانده پشک صاحب بود که نگهبان دسترخان و کندو بود تاموش و موشکی آلوده اش نکند یعنی تا استخوان ها بمن می رسید بقول خارجی ها از second hand  گذشته و third hand  می شد ولی قناعت می کدوم. البته قناعت ازن داشتن بود از فقربود نه از بی توجهی ریس صاحب.

ولی زمانیکه آیساف، اردوی مُل مُل مُلی، ببخشید اردوی مِل مِلی وپو پو پولیس همکارانم شدن. و دامنه پرصفای امینت از شغلم هر پتی پر شد. راهزنی و دزدی علنی شد نگهبانان عینک دودی زدند. رشوه دهی ورشوه ستانی غیر مستقیم مشروعیت پیدا کرد. شبانها مدرن و سیاسی، گرگها نگهبان، خرگوشها حافظ با اعتماد کدال زردگ. دیگه درد وجدان گرفتم. خارجی و داخلی هم رنگ بودن، تشخیص کس و ناکس مشکل بود اصلا روانی شده بودم  غف غف کردن و قوقو زدن و دویدن بی هدف عادتم شده بود. نمی دانستم کی دزد است و کی صاحب خانه؟ تا اینکه خر صاحب با عربده کشیدنش ازمفلوک شدنم خبر داد. حال بخاطریکه کمی ازین نوع جریانات دور باشم عزم سفردارم. اشک هایش را پاک کرده و پوزش را به خاک مالید.روی دو پای عقبش تکیه داد و با احترام  گفت: قربان! اگر اجازه باشد ما میریم چون راه طولانی و پرخم وپیچ است وصدها خطر در کمین. و مهمتر از همه با ناهنجاری ها می شه گذاره کرد اما با هویت و شخصیت دروغین نمی شه کنار آمد و در این سرزمین جا خوش کرد.

شتر روی زانوهایش خم شد. و در فکر فرورفت. بعد از لحظه ی سرش را بالا گرفته در حالیکه لب و لچه اش آویزان شده بود گفت: قدیمی ها گفته اند با دو طیف نمی توان در افتاد یک با خدا داده ها و دیگر با خدا زده ها، این سرزمین را هم خدازده وهم قرآن.

پس باهم همسفریم. "بهتر است از خیر و شر "زموژ بابا وطن او زموژدادا وطن" تیر شویم)).

بنیاد شهید مزاری از هفدهمین سالروز شهادت رهبر شهید بزرگداشت به عمل آورد

گزارش از: تلاش

عکس از: حیات الله

     امروز یکشنبه مطابق به 2012/03/11 م برابر با 21 حوت سال 1390 ش میباشد. هر سال در چنین روزهای در گوشه و کنار جهان، عاشقان راه عدالت و آزادگی از شهادت رهبر بزرگ و فرزانه شان کسی که حصار یک جانب گرایی و حاکمیت تک ملیتی را شکست و صدای غرایی عدالت خواهی اش در کنج کنج کشور و عرصه بین الملی طنین انداز شد بزرگداشت به عمل می آورند. طبق هر سال، امسال هم نهاد های مختلف در مکان های مختلف جهان، ازهفدهمین سالروز شهادت رهبر بزرگ شان بزرگداشت به عمل می آورند. به همین مناسبت نهاد بنیاد شهید مزاری در شهر کویته-پاکستان پروگرام با شکوهی را جهت بزرگداشت از هفدهمین سالروز شهادت رهبر فقید و فرزانه استاد عبدالعلی مزاری ( ره ) تدارک دیده بودند.

     مراسم که در ماشا الله هال واقع در سرک عمومی علی آباد هزاره تاون کویته برگزار شده بود، در آن شخصیت های مهم سیاسی از جمله رهبر حزب هزاره دموکراتیک جناب عبدالخالق هزاره، سرکونسل جمهوری افغانستان غلام محمد بهادر، مرتضی خرمی اتشه امور مهاجرین و عودت کنندگان، حاجی نجیب الله نماینده وزارت معارف افغانستان در کویته،حاجی اختر محمد اچکزیی عضو لویه جرگه ملی مشورتی صلح،حجت الاسلام آقای رحمانی،آقای نظری رئیس انجمن تاجران، مدیر و اساتید مکاتب کویته، محاسن سفیدان و دیگر شخصیت های فرهنگی و علمی جامعه هزاره  اعم از برادران و خواهران حضور گسترده یافته بودند. 

    مراسم که توسط بنیاد رهبر شهید با یک نظم خاصی برگزار شده بود، ابتدا توسط خواهر محترمه زهرا سلیمی با تلاوت آیاتی چند از  قرآن کریم آغاز گردید. سپس حاضرین در مجلس با پخش شدن سرود ملی دو کشور اسلامی پاکستان و افغانستان به پا ایستاد شده و ادای احترام نمودند. در ادامه بیانیه خوش آمدید و پیام تسلیت بنیاد شهید مزاری در کویته-پاکستان توسط آقای فضل الله مرادی یک تن از اعضای این نهاد قرائت شد و هم چنان در لحظات دیگری برنامه پیام خانوادۀ رهبر شهید که به مناسبت هفدهمین سالروز شهادت استاد مزاری مواصلت نموده بود توسط  خواهر فرزانه الهام یک تن از شاگردان مکتب رابعه بلخی بخوانش گرفته شد. محترم میرزا عبدالحکیم جعفری یکتن از شاعران، شعر زیبایش را در رسای رهبر شهید دکلمه کرد. متعاقباً محترم حاجی اختر محمد اچکزی عضو لویه جرگه ملی مشورتی صلح به زبان پشتو به ایراد سخن پرداخت. در ادامه محفل گروه سرود آزادگان مربوط لیسه عالی رابعه بلخی و گروه سرود وحدت مربوط لیسه عالی المهدی با خواندن سرود و تقدیم آن به روح استاد شهید بابه مزاری، به مجلس فضایی معنوی بخشیدند. مهمانان ویژه هرکدام به نوبۀ خود به سخنرانی پرداخته، خط ونشان رهبر شهید را با استدلال های منطقی تفسیر نموده و از زحمات و جان فدایی آن شهید سعید تقدیر و تمجید به عمل آوردند. علاوتاً پیام کتبی محترم استاد حاج محمد محقق رهبر حزب وحدت مردم افغانستان توسط آقای کاظم مایل و پیام کتبی محترم استاد خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری و رهبر حزب وحدت افغانستان توسط آقای محمد ظاهر رضایی در محفل قرائت شد. نا گفته نباید گذاشت که این برنامه توسط کانال تلویزیونی محلی میچید پوشش داده شد. بخش های از نکات مهم سخنرانان این مراسم:

حاجی اختر محمد اچکزیی( عضو لویه جرگه افغانستان): "در ابتدا هفدهمین سالروز شهید مزاری را به تمام ملت افغانستان تسلیت عرض نمود و از خدمات شایان وی در طول حیات اش قدردانی کرد. او در ادامه سخنانش یاد آور شد که افغانستان مربوط به تمام ملیت ها وخانۀ مشترک همۀ افغانها است ومربوط به کدام قوم خاصی نیست. باید در کنار هم بخاطر پیشرفت و ترقی آن تلاش وزحمت بکشیم تا روح شهدا از ما راضی باشد. او از مزاری به عنوان یک شخصیت برجسته در افغانستان یاد نمود و دعا نمود که خداوند روح اش را شاد گرداند."

نکات مهم پیام کتبی استاد حاج محمد محقق(رهبر حزب وحدت مردم افغانستان): "در این پیام نخست از همه، هفدهمین سالروز شهادت استاد مزاری تسلیت گفته شده بود. و درضمن استاد محقق شهادت شخصیت های جهادی،سیاسی و فرهنگی کشور افغانستان را تسلیت گفت و خود را شریک درمصیبت خانواده های شهیدان راه حق افغانستان شریک دانست. ایشان در بخشی دیگر پیام اش از سیاست های اتخاذ شده دولت افغانستان از صلح و سازش با طالبان انتقاد کرده و یادآور شده بود که دولت در پروسۀ صلح با طالبان یک جانبه عمل نموده است. و در اخیر پیام اش از تمام مردم خواست که اتحاد شان را حفظ کنند و خصوصاً درشرایط فعلی افغانستان هوشیارانه عمل کنند تا همۀ ما خواست رهبر شهید مزاری را که محو نابرابریها بود بجا کرده باشیم"

نکات مهم پیام کتبی استاد کریم خلیلی(معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان): "در نقطۀ آغازین پیامش درود به ارواح همۀ شهدای راه حق و عدالت خواهی تقدیم شده بود. ثانیاً هفدهمین سالروز شهادت عبدالعلی مزاری به کافه ملت افغانستان بخصوص عاشقان آن شخصیت والا مقام تسلیت عرض شده بود. در پیام ایشان از مزاری به عنوان یک رهبر بزرگ یاد شده بود که توانست برای بار اول پدیدۀ بنام عدالت اجتماعی و مدنی را وارد مقولۀ سیاسی افغانستان نماید. و امروز سیاستمداران دلسوز کشور ازاندیشه و سیاست ملی گرانۀ وی پیروی و آن را خط ومشی خود قرار میدهند. وی در پیام اش از مردم خواسته بود که بخاطر تحقق بخشیدن به آرمانهای آن مرد فولادین باید هوشیارانه به مسایل و وضعیت در کشور دیده شود و با حفظ اتحاد و هم بستگی در عرصۀ سیاست کشور حضور قدرت مند داشته و به محرومیت های مردم خود در افغانستان پایان دهیم."

نکات مهم سخنان آقای عبدالخالق هزاره (رهبر حزب هزاره دموکراتیک کویته-پاکستان): "وی در آغاز سخنانش به نمایندگی از طرف همۀ اعضای حزب هزاره دموکراتیک هفدهمین سالروز شهادت عبدالعلی مزاری به تمام هزاره های جهان بخصوص حاضرین در پروگرام را تسلیت عرض نمود. او اهداف سیاسی بابه مزاری را از جهات مختلف به بررسی گرفته و تحلیل کرد وخاطر نشان ساخت که چون بابه مزاری برای پایمال نشدن حق مردم خود صدای خود را بلند کرده بود همیشه در تاریخ زنده خواهد ماند. وی اظهار داشت که استاد مزاری در همه حالت خدمتگار مردم و مملکت خود بود. اما چون مردم ما از بینش سیاسی درست برخوردار نبود نتوانست از وجود آن نهایت بهره را ببرند. وی متذکر شده که سیاست های را که وی طرح ریزی میکرد مورد پذیرش همه بود و مانباید به هیچ قیمتی بگذاریم که اندیشه های رهبرشهید مان به فراموشی سپرده شود و باید هر طوری که شده آنها را زنده نگهداریم، چرا که حیات ومنافع ما به همین آرمانهای شهید بستگی دارد. وی ضمن عرض تسلیت مجدد هفدهمین سالروز شهادت رهبر شهید به سخنانش خاتمه داد"

نکات مهم سخنان آقای حجت الالسلام رحمانی: وی در ابتدای سخنانش گفت که رهبر شهید با دادن جانش وظایفش را ادا کرد و بقیه مسئولیت ها را بردوش رهراون و پیروانش گذاشت، که آنرا عملی سازند و حالا وظیفه ما و شماست که ادامه دهنده راه شهید مزاری باشیم. وی مختصراً به بررسی اوضاع گذشته و کنونی پرداخت. و از نیروی نسل جوان جامعه هزاره خواست تا با زحمات خستگی ناپذیر شان به تحصیلات عالی شان ادامه دهند، تا در آینده بتوانند مصدر خدمت برای مردم مظلوم وستمدیده خود و کشور باشند. و از مردم خواست تا در کویته-پاکستان زمینۀ تحصیلات عالی را برای فارغین صنوف دوازدهم مکاتب که بخاطر امتحان کانکور در کابل رفته نمیتوانند و یا به نسبت مشکلات اقتصادی در افغانستان تحصیلات خود را ادامه داده نمی توانند در کویته ادامه دهند. وی با تسلیت گفتن هفدهمین سالروز شهادت استاد عبدالعلی مزاری و دعای ختم مجلس سخنانش را پایان داد.

 

حقوق زن در افغانستان

نویسنده: علی همدم

تعریف حق:حق عبارت از یک سری آزادی های معنوی و چیزهای مادی است که خداوند برای بنده گانش داده و حق پدیدۀ است از طرف خداوند و یا قدرت مافوق الطبیعت است، پس حق عبارت از یک نعمت خداوندی است که برای بنده گانش از طرف خداوند داده شده است.

در 10 سال اخیر مسألۀ حقوق زن یکی از مباحث بسیار داغ در رسانه ها، نهادهای حقوقی و اجتماعی بوده است که حقوق زن در کل دارای دو جنبه است:

1: آنکه جامعه حقوق آنها را در اختیار آنها قرار دهد.

2: آنکه زنان بتوانند حقوق خود را مالک شوند و از آن محافظت کنند.

اما مباحث امروزه روی نکتۀ اول در افغانستان متمرکز اند. اول اینکه زنان در کل در افغانستان فاقد خودباوری اند که خود باوری از کلمات "خود" و "باور" ترکیب شده اند که معانی معادل آن عبارت اند از اعتماد به نفس، عزت نفس، حرمت خود، احساس ارزش به خود و تصویر از خویشتن را گویند.

ریشه های ضعف خودباوری در زنان افغانستان:

1: برخورد مردها با زنان:بر خورد مردها با زنان در جامعۀ افغانستان یک برخورد مسالمت آمیز نمیباشد چون افغانستان یک جامعه یا یک مملکت مرد سالارمیباشد، که تا همین لحظه مرد سالاری در افغانستان رواج دارد.

در جامعۀ که مرد سالاری حاکم باشد عمومأ به زنها یک چهرۀ خدمه داده میشود و اکثر از مردها، جنس مذکر ویا اهل ذکور این طبقۀ از جامعه را خدمه فکر میکنند و میگویند که زنها خادم مردان است، قسمکه قبل از 10سال در افغانستان هر مردیکه هفتۀ یکبار زن خودرا چوبکاری نمی کرد آن مرد، مرد گفته نمیشد و در صورتیکه زنان از مردان پیروی و متابعت نمیکردند در این صورت زنان باید جزایی میشدند چون فکر میشد که زنان خادم مردان اند.

2: عدم حضور در اجتماع: زنان در افغانستان اکثرأ خانه نشین اند و در اجتماع حضور چشم گیر ندارند. زمانیکه زنان خانه نشین شدند درین صورت به آن خودباوری که نیاز دارند هیچ وقت نمیرسند و از احوالات روز و دنیا بی خبر میمانند به این خاطر دلیل دوم ضعف خودباوری در زنان افغانستان عدم حضور در اجتماع اند.

3: خشونت علیه زنان: در جامعۀ افغانستان و بعضی ممالک اسلامی وغیر اسلامی دیگر همرای زنان با خشونت رفتار میکنند و میگویند که زنان در ذات خود از مردان پایین تر و ضعیف تر آفریده شده اند، که این امر در اکثر اوقات به نفع سیاستمداران جوامع مرد سالار، خود مردها و جامعۀ مرد سالاری میباشد. این جوامع برای تحفظ منافع خود و حفظ احترام خود از طرف زنان و حفظ قدرت خود در برابر زنان کوشش میکنند تا این نظام غیر عادلانه را در جامعه حفظ و نگهداری کنند. در صورتیکه هیچ زن در نفس خود پایین تر و ضعیف تر خلق نشده اندقسمیکه گفته اند:"پس پشت هر مرد مؤفق دست یک شیر زن درتاریخ بشری بوده است" که این ادعا را تاریخ ثبوت میکند و گواهی میدهد که زنها ضعیف خلق نشده بلکه زنان در نفس خود خیلی قوی و با قدرت خلق شده اندو بازهم تاریخ شاهد است که انقلاب که در اروپا واقع شد از طرف زنان پایه گذاری شده بود و بعد از آن مردها آمدند و با زنان انقلاب را به مؤفقیت رساندند پس در این جا ما نتیجه میگیریم که زن بدون مردنامکمل است و مرد بدون زن، و در صورتیکه مرد و زن شانه به شانه حرکت کنند میتوانند جامعۀ بشری را به اوج شگوفایی برسانند، قسمیکه ما در اروپا شاهد این واقعه بودیم و این ادعا در اروپا ثابت شده است.

4: تجاوز جنسی بالای زنان: یکی از عوامل دیگر که زنان را به ضعف خودباوری دچارکرده عبارت از مسألۀتجاوز جنسی است که ما شاهد تجاوزات جنسی بیشمار در افغانستان بودیم که تا حتی برای حفظ قدرت خود در برابر زنان به دختران شش ساله نیز رحم نکردند و تجاوز نمودند که عاملین شان بعد از قید یک ماه یا دو ماه در زندانها رها شدند و آزادانه زنده گی خودرا ادامه میدهند که پس پشت این مسأله دستهای گوناگون کار میکنند. این امرخطرناکترین مسأله برای زنان در افغانستان میباشد.  

هر زنی که بالایش تجاوزجنسی صورت گرفته باشد دیگر به هیچ صورت در اجتماع حضور پیدا نمیکنند مگر استثنأ که بازهم عدم حضور زنان در جامعه عدم اعتمادبه  نفس را افزایش میدهد.

در اینجا برای ما یک سؤال خلق میشود که آیا زنان فقط در افغانستان به خودباوری نیاز دارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به نظر بنده و نظر بعضی از تحلیل گران حقوقی "نه خیر" زنان فقط در افغانستان به خود باوری نیاز ندارند بلکه در اکثر از ممالک دنیا طبقۀ زن به خود باوری لازم برای کسب و حفظ حقوق شان نیاز دارند.

در تاریخ بشر هیچ حقی بدون قربانی دادن حاصل نشده است پس زنان در تمام دنیای مرد سالاری وعلل الخصوص در افغانستان باید قربانی های بیشماری را بدهند تا به حق که میخواهند برسند.

راه حل:بنده برای حل این معضله راههای ذیل را پیشنهاد میکنم که نسبتأ معقول تر به نظر میرسد:

1: افزایش خویشتن داری مردان:یکی از عوامل که خودباوری زنان را نابود میکنند تعرض به زنان است. حالا بسا زنان شایسته در افغانستان وجود دارند اما از ترس عزت خود به میدان قدم گذاشته نمیتوانند که مبادا بالایش تجاوز شود، مبادا بالای عزت اش سایۀ سیاه افگنده شود و مبادا نام و عزتش لکه دار شود.

2: افزایش خودآگاهی فردی و اجتماعی: زمانیکه این طبقه درک کردند و آگاه شدند میتوانند فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی کنند. این خود آگاهی به مطالعه، تحقیق، کوشش، تلاش، تحمل کردن مشکلات و دادن قربانیهای بیشمار نیازدارند.هرچه اطلاعات این طبقۀ ما زیاد شد به همان اندازه خودباوری واعتماد به نفس اش افزایش می یابد و هر قدر خود آگاهی افزایش یافت به همان اندازه به اصل هدف نزدیکتر میشوند در نتیجه به هدف خود رسیده میتوانند.

                                                                                                          والسلام

منابع:

مجلۀ پیام یاسین شمارۀ22

www.porsjoo.com

www.arghir.blogfa.com

از هفدهیمن سالروز شهادت رهبر شهید درکویته بزرگداشت به عمل آمد

گزارش از: تلاش

     از هفدهیمن سالروز شهادت رهبر شهید در کویته توسط ستاد برگزاری سالروز شهادت رهبر شهید، بزرگداشت با شکوهی به عمل آمد. مراسم که از ساعت2:30 بعد از ظهر تا ساعت 6:00 ادامه داشت، در مسجدی نو تعمیر که مسمی به نام شهید بابه مزاری است و در سرک عمومی کرانی هزاره تاون موقعیت دارد آغاز گردید، شخصیت های چون غلام محمد بهادر سرکنسول افغانستان در کویته، استاد ربانی محقق و نویسندۀ، حجت الاسلام رحمانی، رفعت و صدر اتحادیه تاجران کویته حاجی نظری با تعدادی کثیری از مردم اعم از استادان و شاگردان مکاتب در تحت تدابیر شدید امنیتی حضور پر رنگ یافته بودند.

     مراسم با تلاوت قرآن مجید آغاز گردید و با سخنرانی تعدادی از شخصیت ها، دکلمه شعر و گروهای سرود ادامه یافت. که هر یک به نوبۀ خود از شخصیت بزرگ بابۀ ملت و رهبر فقید استاد عبدالعلی مزاری تقدیر و تمجید نموده و به تفسیر سخنان حکیمانۀ شان پرداختند. نا گفته نباید گذاشت که استاد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان و الحاج محمد محقق رهبر حزب وحدت مردم افغانستان هم در طی پیام صوتی و تلفونی برای حاضرین در جایگاه سخنرانی، هفدهمین سالگرد شهادت مرد بزرگ عبدالعلی مزاری را تسلیت عرض نمودند.

بخشی از سخنان مهم سخنرانان این برنامه:

حاجی نظری (صدر اتحادیه تاجران کویته): تشکری از کمیتۀ برگزاری سالروز شهید مزاری نقطۀ آغازین سخنان وی بود، او سخنان خود را با طرح پرسشی، چرا از شهدا تجلیل به عمل می آید؟ ادامه داد. در پاسخ به این سوال گفت: در خصوص مزاری شهید گفت: او هرچه در توان داشت برای ملت اش انجام داد، فشار های زیادی را متحمل شد، معتقد بود که حقوق مردم اش به رسمیت شناخته شود و در خصوص تأمین عدالت اجتماعی زحمات زیاد کشید و کوشش کرد که هزاره ها را در یک محور جمع کند. که بدبختانه در همین راه حتی جانش را از دست داد و شهید شد. به همین لحاظ است که از شهدا تجلیل می شود. و مردم کوشش می کنند که آرمانهای شان را زنده نگهدارند، اگر چنین نه کنیم به این معنی است که به شهدا جفا کرده ایم. وی با ابراز سخنانی دربارۀ نقش مثمر اتحادیه تجاران بر متحد شدن هزاره در کویته پاکستان سخنان خود را پایان داد. غلام محمد بهادر( سرکنسل دولت اسلامی افغانستان در کویته): ایشان در شروع سخنانش درود به ارواح تمامی شهدای افغانستان تقدیم نمود. وی بیان داشت که افغانستان سر زمین عزت، غرور، شهامت، عشق وقهرمانان است. به همین لحاظ است که تعدادی زیادی از شخصیت ها برای حفظ و ثبات آن جان های شان را از دست داده اند. که نمونۀ آشکار آن شهید عبدالعلی مزاری میباشد، که ایشان در راستای تأمین عدالت اجتماعی و حفظ تمامیت ارضی کشور خدماتی شایانی کرده و بالاخره شهید شده و بی شک که یک شخصیت قابل افتخار برای تمامی ماست. او در آخر سخنانش به نمایندگی از دولت جمهوری اسلامی افغانستان هفدهمین سالروز شهادت رهبرشهید مزاری را تسلیت گفت. پیام صوتی کریم خلیلی( معاون دوم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان): تسلیت هفدهمین سالروز شهادت رهبر شهید مزاری سرچشمۀ سخنانش بود. در ادامه از به شهادت رسیدن حسین علی یوسفی و شهید شدن برادران هزاره های کویته در حادثات اخیر ابراز تاسف و همدردی خود را به این مناسبات به خانواده های شهدا و مردم کویته ابراز داشت. و در ادامه گفت: که امروز 17 سال از شهادت رهبر می گذرد، دشمنان ما چه در عرصۀ داخلی و چه در عرصۀ بین الملی به این فکر و خیال بوده اند که پرچم مقاومت و ایستادگی ما به زمین افتاده و با شهید شدن استاد مزاری هزاره ها محو می شوند. اما ما با کمک خداوند و همت مردم دوباره توانستیم این پرچم به زمین افتاده را بلند نمایم که خود یکی از آرمان های رهبر شهید بوده است. وی دستاورد و سیاست های طرح شده در 10 سال گذشته در افغانستان را مثبت ارزیابی کرد و از آن به عنوان طلایی ترین فصل تاریخ افغانستان در فصل جدید یاد نمود. و خاطر نشان ساخت که در برابر نا برابریها، تبعیض و تعصب مبارزاتی جدی صورت گرفته که در نتیجه محرومیت ما تا حدی کم شده و ما در تصمیمات کشور به نوحۀ سهیم هستیم، و گفت اگر سیاست ها بر اساس معیار عقلانی نباشد ترس آن میرود که این دست آورد ها و زحمات از بین میرود. ما از پروسه صلح حمایت می کنیم اما این سخن به این معنی نیست که نفع ما در نظر گرفته نشود، ما از حضور جامعه بین الملی و به خصوص آمریکا در افغانستان حمایت می کنیم با در نظر داشت خواست های جرگه عنعنوی. وی با ابراز تشکری از ستاد برگزاری سالروز رهبر شهید در کویته سخنان خود را نقطۀ پایان بخشید. پیام تلفونی محقق(رهبر حزب وحدت مردم افغانستان و نماینده مردم کابل در پارلمان): ایشان در نخست هفدهمین سالروز شهادت استاد مزاری را تسلیت عرض نمود واز اینکه توانسته بود توسط تلفون در پروگرام امروزی سخن بگویید اظهار خرسندی نمود. وی بیان داشت که مردم ما در تمام کشورهای دنیا به پاس بزرگداشت از هفدهمین سالروز شهادت استاد مزاری این هفته را به هفتۀ "عدالت" مسمی نموده اند. و تمام مردم عدالت خواه همنوا شده اند. وی اظهار داشت که 17 سال پیش مزاری بزرگ اولین قربانی عدالت خواهی به دست جنایت کار ترین مردم و تروریست های بین الملی به شهادت رسید. از آن به پس جنایت هایشان آشکار است و دها تن از شخصیت های جهادی دیگر را نیز به شهادت رسانیده اند. او بیان داشت که یکی از آرمانهای رهبر شهید این بودکه همۀ مردم افغانستان در تصمیمات کشور سهم داشته باشند و ما نیزکوشش می نماییم در پیروی از خط رهبر شهید به این آرمان وی تحقق بخشیم. ما خواهان عدالت هستیم و تصمیمات کشور نباید مخصوص به یک حلقۀ خاص دولت باشد وبلکه همه باید در آن سهیم باشند. که نتیجۀ آن یک صلح آبرومندانه خواهد بود. و این تلاش ها فقط وفقط در پاسخ به خون و آرمان های رهبر شهید مزاری است. و مجدداً با تسلیت گفتن هفدهمین سالروز شهید مزاری سخنانش به پایان رسید. حجت الاسلام رفعت و آخرین شخص سخنران در برنامه: وی ضمن عرض تسلیت هفدهمین سالروز رهبر شهید استاد مزاری از تشریف آوری میهمانان و حضور پرجوش مردم قدردانی و تشکری کرد. وی درطی یک نطق جامع به بررسی اوضاع جامعه هزاره از گذشته تا حال پرداخت. و از خدمات و تلاش های استاد شهید مزاری تمجید کرد. و بیان داشت که مزاری در حقیقت زبان گویای مردمی شد که در طول تاریخ تحت ستم حاکمان ظالم بوده اند. وی با فداکاری و رهبری خود حقانیت و انسان بودن مردم ما را به دنیا معرفی کرد به این منظور محبوب قلوب همۀ ما شده است. وی اتحاد و همدلی را پایه و بنیاد پیشرفت و جلوگیری از حوادث خواند. در اختتام سخنانش از مردم خواست بخاطر حفظ اتحاد باید کینه و خود محوری را کنار بگذارند. که با ختم سخنان ایشان پروگرام هم به پایان رسید.

 

اطلاعیه برگزاری هفدهمین سالگرد شهادت رهبر شهید در کویته

کتاب "داستان های فولکلوریک هزاره ها" وارد بازار مطبوعاتی شد

     به اطلاع علاقه مندان کتاب، دوستان اهل مطالعه و خاصتاً کسانی که به داستان های فولکلوریک علاقه دارند، رسانیده میشود اینکه  پنجمین اثر نویسنده پر کار مردم ما استاد عبدالغفور ربانی که مجموعه ای از داستانهای فولکوریک هزاره ها می باشد به نام "سرخ کاکلتو و ماه پیشانه" به نشر رسیده است.

مشخصات کتاب:

نام کتاب: سرخ کاکلتو و ماه پیشانه

گرد آورنده: عبدالغفور ربانی

صفحه آرایی: محمد کبیر رضایی و عبدالله رفیعی

تایپ:علی رضا رضایی و فاطمه کریمی

طرح روی جلد:استاد سعیدی  و شوکت علی سالار

نوبت چاپ:اول

سال انتشار:2012 میلادی

تیراژ:500

قیمت:100 روپیه

مرکز پخش: استشنری های شهر کویته

     دست اندرکاران وبلاگ کویته به چاپ رسیدن پنجمین اثر گرانبهای استاد ربانی را به خودش و دوستداران کتاب تبریگ گفته و از خداوند منان برایش آرزوی توفقیات بیشتر در این راستا می کند. در ضمن مطالعه این اثر گرانبها را برای تمام دوستان اهل مطالعه سفارش می نماییم.

آفتاب دهر

چه خوب بود آفتاب دهر می ماند

وکشتی درخروش بحـر می ماند

چــــراغ افروز ظلمت های دوران

فروغش درفضای شهر می ماند

خوش الحان بلبل باغ عــدالت

نوایش با صفیر و جهر می ماند

ســــــــــــــرود آبشار مهربانی

به بزم جویبار و نــهر می ماند

کهن پشمینه پوش مرد رنجور

برای مردم این شهر می ماند.

                              رمضان محمودی/ کابل

مــــزاری تندیــس عدالت

نویسنده : مهــدی هــزاره

در تاريخ حوادث های به وقوع پيوسته اند که هر کدام شان در مقياس هاي مختلف از ارزش هاي ويژه اي برخوردار بوده اند. يکي از اين حوادث مهم ، ظهور ابرمردي به نام مزاري بود که در قلب خراسان زمین ظهور کرد مزاری از نسل آفتاب و مردان شاهان تاریخ بود که عصای موسی وقرآن خاتم النبیّن وذولفقارعلی وحلم حسن و خون حسین در رگ داشت.
او آفتاب وار تابیدن را شروع کرد درزمانی که مردم این سرزمین غرق در ظلم، دکتاتوری، استبداد، نا برابری، جاهلیت و تعصباتی مذهبی و قومی قرار داشت.
آری !
بابه مــزاری بعد از قرن ها با شعاری عدالت خواهی و برابری از بین ملیت های مظلوم و بی دفاعی برخاست، که قرنها در زیری ظلم، نابرابری، محرومیت قتل عامهای بزرگ زندگی میکرد، و سالها دکتاتوران زمان این مردم را فقط ریسمان به دوشان و بردگانی ساخته بود که در بازار های هندوستان و دیگر کشور های همسایه به فروش میرسید. و در مراکز کشور فقط برده وارانه زندگی میکرد و جوالی گیری را فقط لیاقت مردان وکالاشوی و برده گی را لیاقت زنان این مردم میدانیست. و جّباران این زمان از زمینهای پدری و اموال شخصی خود این مردم، مالیات جمع مینمود و آنقدر روحیه این مردم را با قتل عام های عظیم و تصرف های زمین هایش، سوختاندنی خانه هایش و هزاران جنایات دیگر بر این مردم شکسته بود که اکثر مردم توان حرف زدن و هیچ انگیزه ای دفاع از حق و حقوق خود نداشت به جز از چند تا شاه مردان تاریخ و دلیران بومی هزارستان که با خونی پاکش غرور پاک و بلند هزاره را زنده نگهداشتند.
شهید ملی استاد عبدالعلی مزاری بعد از سالها زندگی کردن درکنار مردمش و آشنا شدن با اکثر از نقاط هزارستان، وادار شد تا برای به وجود آوردن یک تغسیر و هویت بخشیدن هزاره ها و انگیزه دادن مردمش برای به دست گرفتن سرنویشت خود شان، افغانستان را ترک گفته به قصد فراگیری علم و دانیش بیشتر راهی دیار بیگانه شود. مزاری بعد از سالها تحقیق و مطالعه آشنای کامل با سیاست های آنروز پیدا کرده و در اوج تنش های جهادیون برگشت و جوان مردانه در کناری برادرانش به جهاد شروع کرد تا پیروزی را نصیب این سرزمین نمود.
مزاری اولین مرد در تاریخ هزارستان بود که برای یک اتحاد سرتاسری حزب وحدت را به وجود آورد و برای همه درس داد که دیگر هزاره بودن جرم نیست و مزاری میگفت: "در قبال سرنوشت تان حساس باشید نگذارید تا دیگران سرنوشت تان را انتخاب کند"
مکتب و خط مزاری عدالت و برادری بود او همیشه میگفت ما باید هم پذیر باشیم از حذف کردن همدیگر نمیتوانیم برادرانه درکناری هم زندگی کنیم
آری!
استاد شهید عبدالعلی مزاری تندیس عدالت و برادری بود او خواستار صلح و باثباتی در افغانستان بود
او همیشه میگفت: " وحدت ملی را در افغانستان من یک اصل میدانم" ای کاش رهبران آن زمان فکر و اندیشه ای این رهبر کبیر و عدالت خواه را درک کرده بود و دست از ظلم و پایمال کردن حقوق مظلومان برمیداشت و برای آزادی و برپاکردن صلح در افغانستان میجنگید.
بابه مزاری بعد از حذف شدن ملت هزاره از حکومت آنوقت نهایت کوشش کرد تا با مذاکرات این مسایل را حل کند امّا چون هزاره بودن جرم بود ، وهزاره ها حق انتخاب کردن سرنوشت شان را نداشتند و هیچ احترام هم قایل نبودن به هزاره ها و در پس کوچه های کابل هزاره های مظلوم و بی دفاع را بطوری علنی در روزی روشن میکشتند و همۀ مردم را وحشت زده کرده بودند و حتّی مردان برای نان پیدا کردن برای اهل و عیالشان برون رفته نمیتوانیستند، بابه مزاری وقتی دید دیگر کسی به هزاره ها توجه ندارد آمد در غرب کابل با یارانش جوان مردانه با ظالمان جنگید و تا آخرین لحظه در کنار مردمش بود او همیشه میگفت: "من هیچ وقت از خدا نخواسته ام که شمارا در معرکه بیگذارم و خودم نباشم بلکی من از خدا خواسته ام در کناری شما مردم باشم و خونم در کناری شما بریزد."
آری واقعا مزاری تاآخرین لحظه ای عمرش در کنار مردمش بود و به قولی که داده بود وفادار ماند و انقلاب حسینی را زنده کرد و حسین (ع) وار شهادت را بایاران با وفایش برای به وجود آوردن عدالت وگرفتن حقوق مظلو مان تاریخ پذیرفت.
امیرکاروان بار سفر بست دل پیرو جوان از ماتمش سوخت
بنازم غیرت آن پیر چالاک که عهد خویش را تا مرگ نشکست
بابه مزاری با خون سرخش در رگ رگ مردم هزاره و مظلومان تاریخ الگوی ماند که مکتبش را مکتب عدالت و آزادی باید نامید و خودش را پدری عدالت. در تاریخ افغانستان وقتی اگر نگاه داشته باشیم به تعهد و صداقت او ، به خط وحرکت او ، به تفکر و عملکرد او، به دور اندیشی و مقاومت او باید گفت مزاری رهبر کبیر ملی در افغانستان و تندیس عدالت در جهان است.
جوانان با غرور و با احساس ملت مظلوم هزاره!
اینک هفده سال (17) میشود از استاد شهید عبد العلی مزاری جدا شده ایم در این هفده سال حوادث گوناگون به وقوع پیوسته است که از هر لحاظ برای افغانستان به عنوان یک کشور جنگ زده ، و فقیر از  اهمیت تاریخی برخوردار است. جامعه ء بین المللی در افغانستان حضور نیرومند سیاسی و نظامی دارد. افغانستان رخ به سوی یک تغییر خوردن دارد، که اگر این تدبیر درست باشد کشور از خواب غفلت بیدار شده است . تغییرات علمی وسیاسی و فرهنگی و اقتصادی به وجود آمده است. اما با تمام اینها ما در وضعیت خیلی حساس بسر میبریم . افغانستان روزهای سخت و دشواری سیاسی را تجربه می کند. نیروهای واپسگرا در هیئت القاعده و طالب هر روز در جنوب ، شرق و جنوب غرب کشور تقویت میابد با کمک کشورهای همسایه که هیچ وقت در افغانستان صلح را نمیخواهد. ما شاهد هستیم که در این روز ها با بهانه گرفتن آتش زدن قرآن توسط نیروهای آمریکای عملیات انتحاری و تظاهرات ها شدت یافته و ده ها قربانی را درپی داشته است. اما مناطق هزاره جات که مکان امنی به شمار میروند ، با دریغ که از لحاظ باز سازی نه تنها مورد بی مهری قرار گرفته ، بلکه اعمال تبعیض آشکارا در این مناطق مشهود است. فقط برای ثبوت این واقعیت اگر یکبار به شهر تاریخی و تمدنی بامیان نگاهی انداخته شود ، همه چیز هویدا میگردد واین خود میتواند به عنوان مشت نمونه ء خروار در سراسر هزاره جات تعمیم داده شود.
جوانان با احساس و دور اندیش!
جامعه ء ما بیش از هروقت دیگر نیاز به همآهنگی و انسجام دارد. این انسجام از هر طریق که برای ما میسر باشد ، نباید از آن جلو گرفت، زیرا زمان ما نیاز های خود را دارد و باید این سعه ء صدر در وجود هادیان و رهبران این جامعه ریشه گرفته باشد تا نسل فرهنگی وسیاسی این جامعه در کنار سایر جوامع ، بستر کاری نیرومندی را ایجاد نموده و همگام با نهادهای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی مربوط به این جامعه فرازهای از آرمان های استاد مزاری را در ابعاد وسیع آن تبلور داده و زمینه های عملی آنرا مساعد سازد. ایجاد بستر های جدید نباید به معنای تقابل جدید تعبیر گردد. اگر به ماهیت قضیه نگاه نماییم ما به این بستر ها نیاز داریم. چون در افغانستان همه به گونه ای حرکت های شان را در ابعاد گو ناگون مسیر داده اند تا در عرصه ء سیاست به غیبت تسلسل حضور شان دچار نگردند.
نکته ء دیگر ناگفته نباید بماند که مزاری شهید بمثابه یکی از مدافعان سختکوش وآگاه ء وحدت ملی در افغانستان است و او بار ها در طی صحبت های خویش تاکید داشت که آنهای که به تفرقه قومی ، مذهبی و سمتی دامن میزنند، خاینین ملی اند. مزاری فقید منوط به همه ای ملیت ها و اقوام افغانستان است و محدود نمودن مزاری به ملیت و یا قوم خاص، جفای به راه و اندیشه ی اوست زیرا رهبران تاریخ ، رهگشایان نه یک قوم ، نه یک ملت بلکه هادیان بشریتی است که در نبرد آزادی و عدالت در جهت شکستاندن زنجیرهای استبداد و دکتاتوری کوشیده اند.
درود به روان پاک رهبرکبیر شهید استاد مزاری!
درود به همه رهروان راه ء عدالت و آزادی!
                                                                                                 والسلام علیکم

کتاب "جریان های سیاسی – ایدولوژیک و قومی هزاره ها" وارد بازار مطبوعاتی شد

 

     به اطلاع علاقه مندان کتاب، دوستان اهل مطالعه و خاصتاً فعالان فعالیت های سیاسی و سازمانی هزاره ها رسانیده میشود اینکه  کتاب جدید استاد عبدالغفور ربانی به نام "دفتر دوم، جریان های سیاسی – ایدولوژیک و قومی هزاره ها " به نشر رسیده است. چنانچه از عنوان کتاب مشهود است، در آن جریان های سیاسی – ایدولوژیک و جریان های قومی هزاره ها به بحث گرفته شده است. به عبارت دیگر استاد در کتابش تاریخچه تشکیل تشکل های هزاره ها را با چالش ها و دست آوردهای آنها از روز تشکیل شان تا به امروز مورد تشریح قرار داده است.

مشخصات کتاب:

نام کتاب: دفتر دوم (جریانهای سیاسی – ایدولوژیک و قومی هزاره ها)

نوشته: عبدالغفور ربانی

صفحه آرایی: عبدالله رفیعی

تایپ: عبدالله رفیعی و محمد کبیر  رضایی

طرح روی جلد: شوکت علی سالار

نوبت چاپ: اول

سال انتشار: 2012 میلادی

تیراژ: 1000

قیمت:200 روپیه

تعداد صفحات: 201

مرکز پخش: هنر استشنری واقع علی آباد - کویته

     دست اندرکاران وبلاگ کویته به چاپ رسیدن این اثر گرانبهای استاد ربانی را به خودش و دوستداران کتاب تبریگ گفته و از خداوند منان برایش آرزوی توفقیات بیشتر در این راستا می کند.

زبان فارسی دری در دیار اقبال

نوشته ای: تجلیل

زبان فارسی دری که یکی از شاخه های زبانهای هندوایریانی می باشد، روزگاری در جغرافیای بزرگ با آن تکلم می شد که امروز این جغرافیای بزرگ به بخشهای متعدد وکوچک تقسیم شده است که هر کدام دارای استقلالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می باشد.

این جغرافیای بزرگ شامل افغانستان امروزی، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، هندوستان آنروزی که امروز به شاخه و دسته های کوچک دیگر تقسیم شده است و همچنان ایران، ترکیه و عراق امروزی و بعضی ساحات دیگری که امروز زیر اثر کشورهای دیگر هستند که خود دارای استقلالیت سیاسی نمی باشد. بطور نمونه میتوان از قسمت های چین، بین النهرین نام برد.

یکی از کشورهای که با زبان فارسی پیشنه تاریخی وطولانی دارد ، کشور هندوستان و پاکستان امروزی است. کشوری پاکستان که در سال 1947 میلادی، استقلال سیاسی خود را از کشوری هندوستان گرفت، با اعلان کشوری مستقل که با تاریخ و فرهنگ زبان فارسی دری پیشینه طولانی دارد، گسست ایجاد شد.

با اعلان زبان اردو به زبان ملی و قومی این کشور سبب گردید که زبان شیرین و زیبای فارسی دری که پیشینه 800 سال سابقه و حاکمیت بر این جغرافیا را داشت، کم کم از مکالمات روزمره برچیده شود و به حاشیه رانده شود.

هر چند نشانه های زبان فارسی دری تا هنوز بر در و دیواری بناهای تاریخی این کشور نقش شان از دور نمایان است، ولی متاسفانه امروز این زبان به حاشیه رانده شده و استفاده ی آنچنانی ندارد. اما بانهم میتوان در میان عده ی از شهروندان این کشور افرادی را یافت که با زبان فارسی دری تکلم می کند و آشنای دارد و زبان مادری شان اصلا چیزی دیگری می باشد و امروز با لهجه های مختلف و شکسته میتواند که با زبان فارسی دری نیز تکلم نماید..

هرگاه خواسته باشیم نگاه بر وضعیت زبان فارسی دری در این کشور داشته باشیم، در دانشگاه های بزرگ و مختلف این کشور دیپارتمنت های زبان فارسی دری وجود دارد که میتوان به عنوان یک ادرس معتبری علمی به آن اشاره کرد. اما این ادرسها فقط در حوزه علمی و اکادمیک باقی مانده و زمینه سازی ترویج و دوباره گسترانیدن این زبان را نتوانسته است مساعد نماید.

هر چند که در زمینه پیشینه تاریخی این زبان اشاراتی رفت، بانهم میتوان این زبان را با لهجه های مختلف و پراگنده ی تاهنوز درمیان شهروندان این کشور یافت که بدان تکلم می کند و در مکالمات روزمره از آن استفاده می کند. به عنوان نمونه میتوان از لهجه ی قندهاری، لهجه شرین هزاره گی و بعضی لهجه های خاصی که توسط اقوام غیر فارسی زبان مثل پشتونها، بلوچها و اقوام دیگر استفاده می شود نام برد. البته این استفاده از زبان فارسی دری به قدری نیست که بتواند یک فارسی زبان که بیرون از کشور میآید مشکلات شان را در بخشهای مختلف حل نماید. ولی بانهم میتوان در شهرهای کویته، پیشاور و شهرهای که مهاجرین در آن حضور داشته و دارند این زبان را یافت. بیشترین افرادی که میتواند با زبان فارسی دری تکلم کند دوکانداران است که درکارهای تجارتی و شهری مصروف بکارند. اما درباب هزاره ها که تاهنوز مشکل لهجه ی بودن و مستقبل بودن زبانشان را حل نتوانسته است، این زبان به عنوان زبان مادری شان استفاده می شود.

چیزی که در ترویج و انکشاف بیشتری این زبان درین کشور نمیتوان نادیده گرفت، مهاجرت های چند سال اخیر است که با ایجاد مدارس و مکاتب به زبان فارسی دری و تدریس با این زبان و ارتباطات و مکالمات روزمره با باشندگان اصلی این کشور سبب گردیده است که عده ی زیادی از شهروندان که با مهاجرین مراوده و ارتباطات برقرار کرده اند از این فرصت استفاده نموده و زبان فارسی دری را فرا گیرند.

در مساله مهاجرت چیزی را که نمیتوان نادیده گرفت و ناخواسته بر ما تحمیل می شود، تاثیرگذاری و تاثیر پذیری از فرهنگ، رسوم و عنعنات مهاجرین بر ساکنین اصلی و بر عکس ساکنین اصلی بر مهاجرین است که این مساله را در مورد زبان نیز نمیتوان نادیده گرفت.

لطافت و شرینی این زبان از یکسو، قواعد و قوانین دستوری آن از سوی دیگر بیشتر به آسانی و فراگیری این زبان کمک کرده است که تا افرادی غیر فارسی زبان به زودی آن را فرا بگیرند.

در پایان می خواهم که ازعلامه اقبال لاهوری که خود از بزرگترین شاعران فارسی دری می باشد یاد آوری نمایم که در شیرینی و لطافت این زبان سروده است که:

گرچی هندو درغذوبت شکر است         طرزی گفتاری دری شرینتر است!

روح الله حسنی برنده مسابقه جهانی نقاشی (River of words) شد

     تقریبا دو سال قبل حاصل گفتگویم را با روح الله حسنی که در جریان یک نمایشگاه نقاشی صورت گرفته بود، از طریق وبلاگ کویته به نشر سپرده بودم. روح الله در آن گفتگو یاد آور شده بود که "ما از نسل بزرگترین هنرمندان جهانیم" لهذا باید با تلاش و جدیت راه آنها را ادامه دهیم و مردم خویش را به حیث یک ملت فرهنگ دوست، خلاق، هنرمند و صلح دوست به جهانیان معرفی کنیم.

     امروز از طریق دوستان و انجمن نقاشان آگاه شدم که روح الله حسنی با قدم های استوار به طرف هدفش قدم بر می دارد، روح الله حسنی اینک برنده مسابقه جهانی سال 2012 م، (ریور آف وردس) در رده سنی خودش شده است. بعد از سر زدن به سایت و صفحه فیس بوک (ریور اف وردس) بر خرسندی ام بیش از حد افزوده شد، زیرا آنجمن (ریور آف وردس) با تلاش زیاد عکسی را از روح الله جان یافته و در ضمن یاد آور شدن از کامیابی اش، عکس وی را برای ارتباط یافتن با وی و اعطای ویزه جهت شرکت در مراسم اعطای جایزه در 23 اپریل واشنگتن نیز نشر کرده بود.

     این هم عکس اثر روح الله حسنی که وی را به کامیابی رساند و از طریق صفحه (ریور اف وردس) نشر شده است.

     دست اندرکاران وبلاگ کویته در ضمن تبریک گفتن این کامیابی روح الله حسنی را به خودش، فامیل گرامی اش و استادانش از خداوند بزرگ آرزوی کامیابی های بیشتر را برایش می کند. و در آخر جهت شناخت بیشتر از وی، نوشته ای را که در این وبلاگ تقریبا دو سال قبل نشر نموده بود، باز نشر می کند.

------------

ما از نسل بزرگترین هنرمندان جهانیم

     روح الله حسنی، یکی از هنرمندان کم سن و سال، ولی با انگیزه است، که از 2007 میلادی بدینسو نقاشی را تمرین می کند. وی را میتوان از جمله هنرمندانی دانست، که در ضمن تلاش بر هرچه زیبا و هنر مندانه ترسیم نمودن اثرهایش، دوست دارد، که اثرهایش پیام های بزرگ نیز داشته باشند. نقاشی نمودن را عشق خودش و ترسیم نمودن آثار باستانی  هزارستان را وظیفه اش می داند. اکثر از اثرهایش، نقش های درست شده توسط، اسلاف خودش است، که در گذشته خلق شده اند. نقاشی از بامیان، تندیس های بودا و چهره های مردم خودش را از همه بیشتر می پسندد.

     تا هنوز روح الله حسنی اثرهایش را در چهار نمایشی، که از طرف انجمن نقاشان غلغله برگزار شده، گذاشته است. و نیز امسال ،دومین سالی است، که اثرهایش را در رقابت بین المللی نقاشان سراسر جهان "ریور آف دی ورد" فرستاده است. وی از تشویق مردمش رضایت دارد. تشویق مردمش را بهترین انگیزه برای ادامه راهش می داند.

     روح الله حسنی خودش را از نسل بزرگترین هنرمندان جهان می داند. به گفته وی گذشتگان ما تندیس های عظیم بودای بامیان، شهر غلغله، شهر ضحاک و گنجینه های هنری بزرگ دیگر را در هزارستان و سراسر جهان پدید آوردند. اثر های که توسط نیاکان ما پدید آمده اند، اگرچه توسط دولت های فاشیستی چندین بار بصورت دقیق و پلان شده تخریت گردیدند، ولی با آنهم همان مقدار اندک از آنها، که باقی مانده است، جهانیان را به تعظیم وا می دارد. همانگونه که نیاکان ما با هنر زندگی شانرا زیبا و در شکل گیری تمدن گذشته و امروزی سهم گرفتند، ما نیز چون از نسل آنهایم، باید راه آنها را ادامه دهیم. ما باید بدون آنکه در انتظار کسی بنشینیم، سرزمین خود را دوباره مثل گذشته به مرکز فرهنگ و تمدن جهان مبدل سازیم.

     روح الله حسنی دوست دارد، که نقاشی هایش پیام خودباوری، انگیزه دهی ویاد آوری از دست آوردهای گذشتگان خودش را داشته باشد. وی می خواهد توسط نقاشی هایش، مردمش را به جهانیان بحیث یک ملیت فرهنگ دوست، خلاق، هنرمند و صلح دوست معرفی کند.