دور شو زین همه من
روبگردان!
آنقدر ساکت و سردم شده است
که دیگر چله و یخ های قطور
زهوای منِ من می لرزند

دیگر بگریز زمن!
این همه عمر که بگذشت زمن
چه جفای که ندیدیم از آن
زندگی مان همه یلدایی بود
یاد تان نیست مگر؟
که: چه گلهای که دادیم به آب
و چه خاری که نشاندیم به خاک

گرگ ها در من و تو محو شدند
وحش ها از من و تو گشت پدید
پشت هم صید شدیم

ما، اگر ما نگردیم و نسازیم به هم
یاد باشد "نه تومانی و نه من"

                    صفر محمد"محمودی"